فرزندان کمیجان Komijan children

این وبلاگ در واقع روزنوشت های من است ولی شما را به وبلاگهای متعددی درباره کمیجان راهنمایی می کند

فرزندان کمیجان Komijan children

این وبلاگ در واقع روزنوشت های من است ولی شما را به وبلاگهای متعددی درباره کمیجان راهنمایی می کند

کمیجان خبر

اخبار کمیجان در وبلاگ کمیجان خبر بخوانید . البته اگر قاسم کمی بیش ازین همت کند و اخبار را داغ داغ

و تازه از تنور درآمده برساند .

این هم خبری در مورد سفر استاندار به کمیجان :

کمیجان 12 ساعت با استاندار

مهندس سهرابی استاندار استان مرکزی روز دوشنبه 28 آذر ماه ساعت 8/30 صبح به اتفاق 35 تن از

معاونین ومدیران ارشد استان وارد کمیجان شدند وازسوی فرماندار واهالی کمیجان مورد استقبال قرار

گرفتند

برنامه ها ودیدارهای استاندار محترم در کمیجان:

- بازدید از بیمارستان کمیجان و دادن مژده راه اندازی بخشهایی از آن در 2ماه آینده

- شرکت در جلسه شورای اداری شهرستان واستماع گزارش کامل وجامع آقای شعیبی فرماندار

- سخنرانی و استماع مشکلات مردم وپیگیری آن در همان جلسه از مدیران ارشد مربوطه

- بازدید از شهرک صنعتی کمیجان

- سفر به روستای وفس برای بازدید از طرح بازگشایی راه کمیجان - نوبران

- شرکت در جلسه تخصصی عصر همانروز

- سفر به شهر میلاجرد وسخنرانی

نکته حایز اهمییت حوصله ایشان در شنیدن سخنان مردم - اصرار بر حل مسشکلات مردم - فرستادن

بازرس مخفی به شهر برای بررسی وگزارش مسایل شهر - تتاکید ایشان به زمان بندی برای اتمام طرحها و....

این خبر را از وبلاگ کمیجان خبر اخذ کرده ام

کمیجان شناسی

از اخباری که از کمیجان دارم این بوده که آقای مجنون آموسی باتفاق یکی از همکاران و دوستانش برای گردآوری آمار و اطلاعات به کمیجان مراجعه نموده و طی روزهای اخیر ( پنجشنبه و جمعه ) به یکی دو تن از دوستان مراجعه کرده بود .

برایش آرزوی موفقیت می کنم .

سرماخوردگی

سرماخوردگی

 

در سه چهار روز گذشته بین سه شنبه تا یکشنبه را با سرماخوردگی سختی دست به گریبان بودم که برای اولین بار منجر به استفاده از یکروز مرخصی استعلاجی گردید و شنبه را هم اجباراٌ اسراحت کردم .

دیروز که شنبه بود ، با توجه به بیماری و لزوم استراحت در منزل ، همسرم قبل از رفتن به اداره ، دیگ سوپ برایم بار گذاشت و به من هم توصیه کرد که بهش سر بزنم ، اولین بار که از خواب بیدار و به دیگ سر زدم ساعت 12 بود و با وجودی که او تمام موارد احتیاطی را ( پر از آب کردن دیگ و کم کردن زیر اجاق ) رعایت کرده بود ولی بازهم آب دیگ تمام شده بود و داشت میرفت که سیاه بشه ، به دادش رسیدم و آن قسمت نسوخته را به قابلمه دیگری منتقل کردم و آب ریختم و روی اجاق گذاشتم ، حوالی ساعت یک و نیم بود که بهش سر زدم و دیدم بازم به ته دیگ چسبیده که این بار دیگر با ریختن آب مشکل بر طرف شد .

نتیجه اخلاقی این بخش آنست که 1- برای بیمار اگر سوپ می گذارید ، مدیریتش را به او نسپارید .

سه چهار روز دور بودن از محیط کار و اخبار ، چنان آرامشی به انسان می دهد که بعد از برگشتن بر سر کار ، انسان دوباره غبطه آن روزهای استراحت اجباری را می خورد .