فرزندان کمیجان Komijan children

این وبلاگ در واقع روزنوشت های من است ولی شما را به وبلاگهای متعددی درباره کمیجان راهنمایی می کند

فرزندان کمیجان Komijan children

این وبلاگ در واقع روزنوشت های من است ولی شما را به وبلاگهای متعددی درباره کمیجان راهنمایی می کند

اوز دیلیمدن

 

الله نگهدار تو بادا                            اظهارات محمد کمیجانی دربارة خودش

 

میاسای زآموختن یک زمان

 

که انسان ز مردن نیابد امان

 

کنون که منم لابد از رفتنم

 

از آموختن پس چرا  سر زنم

                    این دوبیتی از خودم است .

وقتی که بچه بودم پدرم مغازه دار بود و خانه و مغازه ما روبروی درب اولین دبستان پسرانه کمیجان قرار داشت ‘ و اغلب مشتریان آن را بر و بچه های بزرگسال مدرسه تشکیل میدادند . پدرم به خواندن کتابهای مذهبی و تاریخی علاقه وافری داشت و آن کتابها را در شب نشینی ها با صدای بلند  برای مهمانانش می خواند و من هم با شنیدن همان داستانهای شفاهی حافظه ام را بارور میکردم . در حالیکه در کلاس اول و دوم بودم بخاطر داشتن حافظه خوب بسیاری از اطلاعات تاریخی و جغرافیایی کلاسهای بالاتر و پنجم و ششم را از حفظ داشتم و پدرم که به این قدرت حافظه افتخار میکرد در زمانی که بچه های کلاس پنجم و ششم به مغازه می آمدند مرا به مغازه صدا میکرد و با پرسیدن سئوال های مختلف تاریخی و جغرافیایی و شنیدن پاسخ صحیح آنها از زبان من آنان را به تعجب وامیداشت .

اغلب مجبور میشدم به سئوالات متعدد آنان نیز پاسخ بدهم که همیشه جوابهای درست و صحیح به سئوالاتشان حسادت آنان را بر می انگیخت .

در سال 50 از طریق آموزش مکاتبه ای میادرت به آموختن حسابداری و دفترداری دوبل کردم و در یک تابستان موفق به کسب درجه دیپلم حسابداری با معدل 18 شده و گواهی مربوطه را دریافت نمایم .

تحصیلات متوسطه را در سال 52 در دبیرستان مجیدی اراک بپایان بردم و در سال 53 در کنکور سراسری در دانشگاه قبول گشتم .

بعد از خاتمه تحصیلات دانشگاهی در سال 58 در رشته زمین شناسی دانشکده علوم دانشگاه تهران و در ایام بیکاری سالهای پس از انقلاب در مدت یک هفته شیرینی پزی را آموختم و مدتها به تولید انواع شیرینی های اجاقی از قبیل ژتون . پولکی . سوهان عسلی . کنجدی و راحت الحلقوم .  در زیرزمین منزل و توزیع آن به قنادی های تهران پرداختم .

از طریق همان دیپلم حسابداری دو سال در مدت سربازی بین 60 تا 62 و یکسال پس از سربازی  بین 62 تا 63 و چندماه در سال 63 به کار حسابداری رسمی پرداخته و نان خورده ام ‘ اگرچه بسیار محدود و بخور نمیر بود .

وقتی در سال 63 برای کار به اداره آب سمنان دعوت شدم 5 سال بود که از دوران فراغت از تحصیلم می گذشت و با وجود دوری کامل از مباحث علمی و فنی مربوط به رشته تحصیلی ام ‘ در اولین سال ورود هنوز دو ماه سابقه کار نداشتم که شروع به مطالعه امکان احداث سد مخزنی بر روی رودخانه رامه گرمسار کرده و گزارش امکانپذیری آنرا در 98 صفحه تهیه کردم و این آغازی شد بر کارهای مطالعاتی و تحقیقات فنی من که نتیجه آن بیش از 25 جلد گزارش در زمینه های تغذیه مصنوعی‘سدسازی ‘ انتقال آب ‘ احداث بند انحرافی  انتقال بین حوزه ای آبها و تامین آب دراز مدت و کوتاه مدت شهرستان و استان سمنان بوده است که در آرشیو فنی آب سمنان نگهداری و در کتابنامه استان سمنان معرفی شده است .

در سال 66 طی یک روز کار جعبه سازی مقوایی را با مشاهده در یکی از کارگاههای خیابان پیروزی تهران یادگرفتم و در سال 67 سفارش ساخت یک دستگاه جعبه سازی دادم و پس از گرفتن جواز فعالیت در سمنان به کار تولید جعبه های مقوایی پرداختم ولی پس از یکسال فعالیت ‘ بدلیل دور بودن آن کار از ویژگیهای روحی و شخصی ‘ دستگاه را فروخته و کار را به اهلش سپردم .

در سال 69 بعنوان قائم مقام مجری طرح تامین آب استان سمنان منصوب و نسبت به تاسیس اداره و دفاتر نمایندگی شهرستانهای شاهرود و دامغان و اراک و قم  و راه اندازی و تجهیز و بکارگیری نیروهای انسانی تخصصی و پشتیبانی لازم آن طرح اقدام کردم .

در سال 70 بعنوان مجری طرح تامین آب استان سمنان منصوب و به خدمت ادامه دادم .

در طی سالهای 65 تا 75 مدت 10 سال عضو فعال کمیته آب و خاک و کمیته برنامه ریزی استان سمنان بوده ام .

عضویت و حضوردر جلسات و بازدیدهای گروهی شوراهای اداری و فنی استان سمنان در طی سالهای خدمتی در آن استان و همکاری با مسئولین محترم آن استان از افتخارات ارزشمند من است .

در سال 75 به مدیریت کارگاه اجرایی بازگشایی مسیر کانال بزرگ انتقال آب سیمیندشت به گرمسار منصوب شدم و در طی مدتی که آنجا بودم پس از تجهیز و راه اندازی کارگاه امانی نسبت به مدیریت بازگشایی بخش اعظم مسیر 32 کیلومتری کانال از درون دره حبله رود گرمسار و در مجاورت خط راه آهن تهران فیروزکوه اقدام کردم .

یادم هست که در آن ایام کار کردن بویژه در دره تنگ و پر از عارضه های شدید توپوگرافی حبله رود در مجاورت آن رودخانه پرآب بسیار سخت و طاقت فرسا بود ‘ اما با دیدن راه آهنی که از سال 1314 شمسی در آنجا احداث شده بود ‘ و هر روزه در چندین نوبت قطارهای مسافربری و باربری و درزین با صدای دلنواز خود از آن عبور می کردند ‘ این واقعیت را به ذهن متبادر می کرد که وقتی آن آن مردم کوشا و زحمتکش در نهایت فقر امکانات فنی ‘ موفق به احداث آن پروژه عظیم شده اند ‘ پس لاجرم من و همکارانم نیز باید بتوانیم بسهولت این پروژه کانال سیمین دشت را باجرا درآوریم.

از سال 76 با توجه باینکه سمنان دیگر قادر به پاسخ دادن به نیازهای فرهنگی و آموزشی فرزندانم نبود به تهران مراجعت کرده و در این شهر ساکن شدم .

در پاسخ به یک سئوال درباره طراحی گرافیکی‘ اقدام به ترجمه کتاب نرم افزار تری دی استودیو کردم .

برای شناخت دستگاه حفاری تی بی ام ‘ اقدام به ترجمه کاتالوک آن از زبان انگلیسی نمودم .

برای کمک و ارائه به یکی از بچه هایم ‘ اقدام به ترجمه فصل چگونگی تشکیل سنگها و کانیها از کتاب سنگها و کانیها که به زبان انگلیسی بود ‘ کردم .

در اولین فرصتی که بدستم رسید از سال 69 مبادرت به آموختن مبانی کامپیوتر و نرم افزارهای داس و اتوکد مقدماتی و اتوکد پیشرفته نمودم . پس از پیدایش ویندوز این نرم افزار را آموخته و به کار با ورد و اکسل و پاور پوینت و سایر نرم افزارهای کاربردی مثل فتوشاپ و غیره مسلط شدم .

برای پاسخ به یک سئوال ساده : که ما "کمیجانیها " از کجا آمده ایم ؟ شروع به انجام تحقیقات وسیع تاریخی و جغرافیایی نمودم که نتیجه آن ایجاد چندین جلد مطلب و کتاب گردید که یک نمونه از آنها به عنوان پژوهش برگزیده سال 81 در اراک انتخاب گردید .

به محض امکان ارتباط با اینترنت آشنا شده و در زمینه معرفی شهرم و کارهایم اقدام به ایجاد پایگاههای اطلاعاتی وسیع و متعددی درباره کمیجان کردم .

به زبان انگلیسی و عربی آشنایی دارم و به این دو زبان قادرم گلیم پاره خود را به آب اندازم و به زبان ترکی استانبولی کاملاٌ آشنا هستم .

امسال نیز شروع به یادگیری زبان فرانسه کرده ام و امیدوارم پس از کمی آشنایی با این زبان کتابهای زبان آلمانی و روسی را نیز بخوانم و همه اینها برای رسیدن به آن هدف والایی است که همیشه در دلم پرورانده ام و ان گردش بدور دنیا با پای پیاده است .

از یکماه قبل (تیرماه 83 ) شروع به یادگیری نرم افزار بانک اطلاعاتی اکسس نموده ام و فکر میکنم بتوانم تا آخر تابستان آنرا تکمیل کرده و گواهی مربوطه را بگیرم .

در سال 58 با یک خانم با اراده و موفق ازدواج کرده ام که در زمان ازدواج دانش آموز کلاس اول علوم انسانی دبیرستان بود ولی پس از اینکه دو تن از فرزندانمان به دنیا آمده و 5 و 7 ساله شدند شروع به ادامه تحصیل نموده وپس از گرفتن دیپلم و شرکت در کنکور و قبولی در دو دانشگاه پیام نور دامغان و آزاد سمنان ‘  در دو دانشگاه بطور همزمان دوره لیسانس را درس خواند و نهایتاٌ موفق به کسب رتبه اول لیسانس جغرافیا از دانشگاه آزاد سمنان و فوق لیسانس ژئومورفولوژی از دانشگاه آزاد واحد مرکز تهران گردید و الان دبیر دبیرستان های نمونه و پیش دانشگاهی است .

 سه فرزند دارم که دو تن از بچه هایم (پسران) ضمن دارا بودن تحصیلات دانشگاهی و فوق لیسانس در رشته برق و مخابرات و عمران آب و سازه های آبی و دریایی دانشگاه تهران  ‘ ویالون و سه تار می نوازند و سومی نیز که هنوز دانش آموز دبیرستان است‘ نقاشی می کند و تابلوهای زیبایی نقاشی کرده است .

 به دلیل علاقه ای که به ساز دهنی داشتم ‘ در شهریورماه سال گذشته (82) بچه هایم بعنوان کادوی تولدم یک عدد ساز دهنی هارمونیکا برایم تهیه کرده اند که شروع به نواختن آن کرده ام و امیدوارم بتوانم نواختن آنرا یاد بگیرم .

از سال 53 شروع به کشیدن سیگار نموده و پس از طی 22 سال در سال 75 آنرا ترک کردم و با یک عمل لیزیک عینکی را که بیش از بیست سال برچشم داشتم در سال 78 برزمین گذاشته و هم اکنون بدون استفاده از عینک روزگار می گذرانم .

بیش از نیم قرن براین دنیای فانی گام زده ام وهمیشه آماده سوار شدن به اتوبوسی هستم که به مقصد آخرت در حرکت است ‘ زیرا نه بار و بندیلی دارم و نه چمدانی با خود بهمراه خواهم برد . 

بارها و توشه هایم را قبلاٌ ارسال کرده ام ‘ اگرچه قبض دریافتی در اختیار ندارم ولی پایم که به آنجا برسد تمام اسباب و وسایلم را در اختیار خواهم گرفت .

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد